هرچند توفیقاتی نیز در این زمینه حاصل شده، اما روشهای نوین القا و تعمیق خواب هنوز در مراحل ارزیابی بالینیاند. به راستی چه میشد اگر همانند بسیاری از سیستمها و دستگاههای مورد استفاده روزمره، میشد عملکرد ذهن خود را نیز مطابق با شرایط ایجابی تنظیم کرد؟
تصور کنید چقدر ناراحتکننده است اگر یک روز صبح با زدن استارت خودرویمان روشن نشود و در مقابل شنیدن صدای مطبوع، روان و نرم موتور در جادههای کویری و در نیمههای شب چقدر مطلوب و آرامشبخش است.
بر همین منوال تصور کنید فردا قرار است ماحصل زحمات یکساله یا چند ساله خود را در قالب یک آزمون حیاتی و حساس برداشت کنید. چقدر زجرآور است وقتی شب از نیمه میگذرد و همچنان تلاش شما برای خوابیدن فایدهای ندارد. داروهای خوابآور هم که از تمرکز شما سر جلسه خواهندکاست. چه بسا افرادی که در چنین شبهایی تا صبح حتی یک لحظه خواب را تجربه نمیکنند.
بیش از 15 درصد از افراد جوامع از بیخوابی مزمن رنج میبرند. حتی اگر فرد شروع خواب خوبی داشته باشد و مدت زمان خواب او نیز در محدوده مطلوب باشد اما هنگام برخاستن از رختخواب احساس سبکی و نشاط حاصل از خواب را نداشته باشد، مبتلا به بیخوابی است.
حال اگر بیمارانی را در نظر بگیریم که به علت دردهای مزمن یا سایر شرایط تحمیلی ناشی از بیماریها و مداواهای مختلف نمیتوانند خواب مکفی و سالمی داشته باشند، آمار بیخوابها به حد
فوق تصوری میرسد کوتاه کلام آنکه اگر نمیشود جلوی بیخوابیهای غیرقابلاجتناب در آینده را گرفت، حداقل این است که بیجهت نظم خواب امروزمان را فدای امور سرگرمی و غیرضروری نکنیم و قدر این نعمت خداداد را آنگونه که شایسته است، بدانیم.
چشمانداز تحقیقات خواب
دکتر علی یونسی، متخصص علوم اعصاب شناختی
مغز با حدود 30 میلیارد سلول عصبی، از شگفتانگیزترین ارگانهای بدن است. این 30 میلیارد سلول در فضای جمجمه آنچنان در هم تنیدهاند که باوجود قرنها تلاش، هنوز فهمیدن اینکه چگونه این نورونها با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، کار سادهای نیست. یکی از راههای ارتباط این سلولها، ارتباطهای مستقیمی است که بهوسیله رشتههای عصبی در فواصل نزدیک و دور برقرار میکنند. یکی دیگر از روشهای ارتباط این سلولها، با همزمانی تحریک در تعدادی از این سلولها و انتقال این تحریک به نقاط مجاور از طریق موج الکتریکی، اتفاق میافتد. این تحریک و خاموش شدن دستهجمعی در مناطق مختلف مغزی که مداوم از یک منطقه به منطقهای دیگر مهاجرت میکند، بسیاری از وضعیتهای حیاتی مانند خواب و بیداری، خودآگاهی و حتی اضطراب را کنترل میکند.
طی قرن گذشته، متخصصان اعصاب میدانستند ریتمهای مغزی در خواب و بیداری مهماند و حتی از حروف یونانی آلفا و بتا و دیگر حروف برای توصیف این ریتمها بر اساس بسامد این امواج استفاده میکردند. با توسعه فناوری، طی
20 سال گذشته، امکان انتقال دادههای الکتریکی به رایانهها فراهم شد. با پردازش قدرتمند رایانهها، امکان استخراج اطلاعاتی بسیار بیشتر از آنچه تصور میشد در این ریتمها وجود دارد، فراهم شده است. شواهد معتبری گردآوری شده که نشان میدهد این ریتمها در فعالیتهای عالی شناختی مانند ادراک و احساس، توجه، حافظه کاری، یادگیری و زبان نقش دارند.
مثلا در یک مطالعه در سال 2007 نشان داده شد که نورونهای مختلف فقط زمانی میتوانند با یکدیگر ارتباط موثر برقرار کنند که ریتمهای آنها با یکدیگر «همزمان» باشد یا به عبارت دیگر، فاز امواج آنها با یکدیگر قفل شده باشد. مطالعههای دیگر نیز شواهد جالبی ارائه کردهاند؛ بررسیای در موشها نشان داد میتوان امواج مغزی را با موسیقی ریتمیک همزمان و از بروز تشنج جلوگیری کرد. با روش پخش موسیقی و بازیهای رایانهای، شواهد اولیهای جمع شده است که ثابت میکند میتوان از بروز زوال عقل در افراد مسن تا حدی جلوگیری کرد./
البته شاید این یافتهها از مدتها قبل در محیط پیرامون ما وجود داشته است. مادرانی که هنگام لالایی خواندن صدای خود را آهسته و ریتم آن را نیز آهسته میکنند، احتمالا امواج مغزی نوزاد را با نوای خود همزمان و آهسته میکنند و همانطور که میدانید، دامنه امواج آهسته مغزی، هنگام خواب افزایش مییابند. ریتمهای منظمی مانند حرکت چرخهای قطار و حرکت اتومبیل برای بسیاری از افراد به شدت خوابآور است. از محرکهای بینایی و شنوایی ریتمیک نیز برای القای حالتهایی مانند هیپنوتیزم استفاده میشود. حتی محرکهای مکانیکی ریتمیک مانند تکاندادن گهواره یا حرکت ریتمیک اتومبیل و قطار نیز آثار خوابآور دارند. بالعکس محرکهایی که ریتم آنها به هم خورده است، مانند کشتی در حال حرکت، در بسیاری از افراد حالتهای اضطرابی یا حتی مشکلات گوارشی مانند تهوع به وجود میآورند.
محققان در تلاشند تا با همنوا کردن صوت و پردازش بر خط امواج مغزی، نوایی را برای هر کس آماده کنند که وی را به وضعیتی که مایل است سوق دهند. نتیجه چنین تلاشی میتواند این باشد که در آینده نزدیک دستگاههایی داشته باشیم که با قرار دادن آن روی سر، بتوانیم انتخاب کنیم مثلا در وضعیت یادگیری قوی قرار گیریم یا آرامش./