بر توانائیهای خود تکیه کنید. برای هر کاری که انجام میدهید ارزش قائل شوید و تمرکز و توجه خود را معطوف کارهایی که میتوانید انجام بدهید بنمائید.
به خاطر تلاشهایی که دارید، خودتان را تشویق کنید. بیش از فکر کردن راجع به نتیجه کارهایتان، روی توانائیهای خود تمرکز نمائید چرا که این امر به شما کمک میکند تا بتوانید با محدودیتهای اجتنابناپذیر زندگی خود کنار بیائید.
- ریسک کنید. باو وقایع جدید به عنوان تجربهای نو روبهرو شوید و از برد و باخت نهراسید. در صورتی که اینگونه عمل کنید امکانات جدیدی برای شما فراهم میشود و میتوانید حس خویشپذیری را در خود تقویت نمائید. جلوی پیشرفت شخصی خود را نگیرید.
- با خودتان صحبت کنید. صحبت کردن با خود، بیشتر در زمینه مقابله با فرضیات مضر مطرح میگردد، میتوانید خودتان اینگونه فرضها را تشخیص دهید. آنگاه به خودتان بگوئید «این افکار را رها کن و فرضیات منطقیتری را جایگزین آن کن» برای مثال وقتی از خودتان توقع کمالطلبی دارید به خود یادآوری کنید که نمیتوانی هر کاری را به طور کامل انجام دهی فقط باید سعی و تلاش کنی که آنرا خوب انجام دهی. این افکار به شما اجازه میدهد که خودتان را قبول داشته باشید و برای پیشرفت تلاش کنید.
- خودتان را ارزیابی کنید. یاد بگیرید که این ارزیابی را مستقلاً انجام دهید. به خاطر جلوگیری از احساس ناراحتی در خود، روی نقطه نظرات دیگران تاکید ننمائید. تمرکز اصلی شما باید روی احساسات خودتان در مورد رفتار، کار و سایر جنبههای زندگیتان باشد، این کارها باعث قویتر شدن احساس مثبت در مورد خودتان شده و از اینکه اختیارتان را به دست دیگری دهید جلوگیری به عمل میآورد.
برای مقابله با احساس تنهایی چه باید کرد؟
باید بدانیم احساس تنهائی تجربهای همگانی است.
احساس تنهائی به خودی خود نه پایدار است نه بد. در عوض، احساس تنهائی را باید نشانه یا علامت نیازهای مهمی دانست که برآورده نشدهاند، وقتی نیازهای مهم برآورده نشده باشند، شما یا هر کس دیگری باید دست به کار شوید. با تعیین اینکه کدام نیازها در شرایط ویژه شما برآورده نشده است شروع کنید. احساس تنهائی شما ممکن است ناشی از نیازهای متعددی باشد.
ممکن است ناشی از نیاز به گسترش دوستی با محفلی از دوستان یا با یک دوست ویژه باشد. ممکن است نتیجه نیاز به یادگیری انجام امور برای خودتان، بدون دوستان باشد، یا ممکن است ناشی از نیاز به داشتن احساس بهتر درباره خود یا نیاز به ارتباط بیشتر با خود باشد.
گسترش دوستیها: (راهحلها)
به خود یادآوری کنید که تنهایی شما همیشگی نیست.
در انجام امور معمول و روزانه خود، به دنبال راههایی برای برقراری ارتباط با مردم باشید مثلاً میتوانید:
- با دیگران غذا بخورید.
- در کلاس در کنار افراد جدید بنشینید.
- برای مطالعه یا انجام تکالیف خود یک همراه پیدا کنید.
خود را در موقعیتهای جدید قرار دهید تا افراد جدید را ملاقات کنید. در فعالیتهایی شرکت کنید که واقعاً علاقه به آن دارید و به تبع آن با افراد مورد علاقه خود ملاقات میکنید، افرادی که علائق مشترک با آنها دارید.
در مورد دانشجویان (از امکانات دانشگاهی استفاده کنید. سازمانها و فعالیتهای دانشگاهی را شناسائی کنید. برای مثال: باشگاهها، مراکز مذهبی، کانون فرهنگی و ورزشی) مشاغل نیمهوقت و کارهای داوطلبانه
روی رشد مهارت اجتماعی خود کار کنید، روی شناخت دیگران و اجازه داده به آنان که شما را بشناسد، تمرین کنید.
بر اساس روابط پیشین، روی افراد جدید قضاوت نکنید، درعوض سعی کنید روز را از زاویه جدیدی بنگرید.
دوستیهای صمیمانه معمولاً بتدریج رشد مییابند بطوری که افراد یاد میگیرند احساسات درونی خود را با هم در میان بگذارند.
از شتاب در دوستیهای صمیمانه خودداری کنید. از دیگران نیز چنین توقعی نداشته باشید. بگذارید دوستی صمیمانه روند طبیعی خود را طی کند.
به جای آنکه معتقد باشید که فقط رابطه دوستانه با یک نفر میتواند تنهائی شما را پایان بخشد برای همه دوستیهای خود و ویژگیهای منحصر به فرد هر یک از آنها ارزش قائل شوید.
رشد خود:
همواره خود را به صورت کل ببینید. فقط به این دلیل که نیاز شما به دوستی یا معاشرت برآورده نشده، نیازهای دیگر خود را نادیده نگیرید.
تغذیه خوب، تمرینهای درسی منظم و خواب کافی را دنبال کنید. نگذارید که تحصیلات، سرگرمیها و سایر علائق به حال خود رها شود.
از اوقات تنهائی برای شناخت خود بهره ببرید. اوقات تنهائی را فرصتی برای رشد استقلال و آموزش برای رسیدگی به نیازهای عاطفی خود بدانید. در اوقات تنهائی میتوانید جنبههای مختلفی از خود را رشد بدهید.
به جای آنکه فقط وقتی با دیگران هستید زندگی کنید، از اوقات تنهائی خود لذت ببرید. از برخورد منفعلانه با موقعیتها پرهیز کنید. مطمئن باشید که راههای مبتکرانه و لذتبخش فراوانی برای بهرهگیری از اوقات تنهائی وجود دارد.
در صورت امکان، از آنچه که در گذشته از آن لذت بردهاید استفاده کنید تا ره لذت بردن از اوقات تنهائی خود را انتخاب کنید.
وسائلی را که میتوانید از آنها برای پر کردن اوقات تنهایی خود استفاده کنید مانند (کتابها، معماها یا موزیک) را در دسترس خود نگه دارید.
راههای به تنهائی انجام دادن فعالیتهای جمعی را کشف کنید مثلاً (سینما رفتن) نظر خود را درباره فعالیتها، از پیش تعیین نکنید. ذهن خود را باز بگذارید. به طور خلاصه، صرفنظر از اینکه چرا احساس بدی میکنید، خود را فردی تنها تعریف نکنید. وقتی توجه و انرژی خود را به نیازهایی که معمولاً میتوانید برآورده کنید متمرکز سازید، وقتی یاد بگیرید راههای جدیدی برای برآورده کردن نیازهای خود بیابید، تنهائی کاهش مییابد یا حتی از بین میرود. منتظر نمانید تا احساستان شما را به پیش براند، حرکت کنید. احساسات خوب بالاخره خود را به شما خواهند رساند.
نیاز به یاری بیشتر
اگر پس از انجام این توصیهها، مشکل تنهائی هنوز باقی است، میتوانید در فکر کمکهای بیشتر باشید. در این باره، مشاورههای گروهی و فردی با حضور در کلاسهای آزاد پیشنهاد میشود.
چند توصیه ساده برای رفع مسالهی بیخوابی
۱- از نوشیدن قهوه، چای یا کاکائو خصوصاً به هنگام عصر و از مصرف نوشابههای کافئیندار به هنگام عصر و شب خودداری کنید.
۲- از ۲ الی ۳ ساعت قبل از خواب، فعالیتهای شدید را متوقف سازید.
۳- از چرت زدن و خواب بین روز خودداری کنید.
۴- هرگز قبل از خواب مبادرت به خوردن ننمائید.
۵- سعی کنید هر شب راس ساعت مشخصی به رختخواب بروید.
۶- محل خواب خود را در مکانی آرام به دور از هرگونه نور و صدا برگزینید.
۷- سعی کنید به هنگام رفتن به رختخواب هر گونه فکر و خیال را از ذهن خود پاک کنید. نگرانیهای شغلی، عاطفی، مالی، بیماری و تحصیل از عوامل اصلی بروز بیخوابی هستند.
میتوانید قبل از خواب با نوشتن مسائل روزمره خود، آنها را از ذهن به کاغذ منتقل کرده و افکار خود را رها سازید.
نوشیدن یک لیوان شیر گرم به عنوان عامل کمکدهنده توصیه شده است.
۸- به خاطر داشته باشید که رختخواب، رختخواب است، آن را به محل مطالعه، دفتر کار و یا کتابخانه مبدل نسازید، بدین ترتیب عادت خواهید کرد که به هنگام رفتن به رختخواب فقط بخوابید.
۹- دعا و نیایش قبل از خواب نیز تاثیر بسیار مثبتی دارد.
10- میتوانید زمان قبل از خواب را به خواندن کتاب، ماساژ اعضای بدن، لم دادن در یک صندلی راحتی و یا حمام آبگرم اختصاص دهید.
11- نوشیدن یک لیوان شیر گرم به عنوان یک کمککننده توصیه شده است.
12- و بالاخره هنگامی که به رختخواب رفتید، در آن بمانید. در صورتی که دچار بیخوابی شدید، از برخاستن مجدد و دست زدن به هرگونه فعالیت فیزیکی یا فکری حتماً بپرهیزید، زیرا در آن صورت تنها بیداری و هشیاری شما تشدید میشود نه خوابآلودگی شما.
13- اما اگر با وجود رعایت توصیههای فوق، باز هم دچار بیخوابی شدید، حتماً به پزشک متخصص (روانپزشک) مراجعه نمائید. شاید مشکل شما به نحو دیگری قابل حل و فصل باشد.
چگونه بدبینی و منفیگرایی، ما را تحت تاثیر قرار میدهد؟
¨ هنگامی که بدبین و منفیگرا هستیم چگونه رفتار میکنیم؟
- بدترین جنبه یک موقعیت را در نظر میگیریم.
- به امکان تغییر کردن باور نداریم پس در زندگی، حرکتی نمیکنیم.
- به آینده امیدوار نیستیم و هیچچیز تازه و مبهمی را امتحان نمیکنیم.
- در هر گفتگوی مثبتی، دیدگاه مخالف را داریم.
- تمام صحبتها را به جلسات گلایه، شکایت و غم تغییر میدهیم.
- راجع به خود یا دیگران مطلب خوبی برای گفتن نداریم.
- از عقاید جدید، خلاق و سازنده به عنوان عقاید غیرممکن صرفنظر میکنیم.
- از دیگران خردهگیری میکینم.
¨ هنگامی که بدبین و منفیگرا هستیم چه احساساتی داریم؟
احساس میکنیم:
- مهجور و تنها هستیم.
- بیمقدار، پوچ و بیارزش هستیم.
- بدون صلاحیت، ناآگاه و بیخاصیت هستیم.
- مغلوب، فرسوده و شکستخورده هستیم.
- سرکش و ستیزهجو هستیم.
- از خود بیزار و منزجر هستیم.
- فردی قابل ترحم هستیم.
¨ بدبین و منفیگرا بودن چه پیامدی برای ما دارد؟
- مردم از صحبت کردن با ما اجتناب میکنند.
- از زندگی لذت نمیبریم.
- هنگامی که به آینده میاندیشیم افسرده میگردیم.
- توانایی حل مشکلات را به شیوهای سالم و صحیح نداریم.
- بیش از اندازه خردهگیر میشویم.
- جذابیت خود را از دست میدهیم و دیگر برای اطرافیان جالب نیستیم.
- پذیرای انتقاد سازنده دیگران نیستیم و در مواجهه با چنین موقعیتی خود را بیارزش میبینیم.
- سد بزرگی بین خود و دیگران قرار میدهیم.
- از یک روحیه « بله، اما ...» برخورداریم.
- در ارتباط برقرار کردن با دیگران بصورت انسانی خشک و تک بعدی عمل میکنیم.
- این پیشبینی که «هرگز در آنچه امتحان میکنم موفق نمیشوم» را بصورت عمل در میآوریم.
- خود را در حلقه معیوب «صرفنظر کردنها» و «رد کردنها» نگه میداریم.
- از نظر ذهنی، فردی متعصب، تک بعدی و خودخواه میشویم.
¨ چه تفکر غیرمعقولی سبب میگردد که ما بدبین و یا منفیگرا باشیم؟
تفکرات غیرمعقولی که منجر به بدبینی میشوند از این قرارند:
- من هرگز موفق نخواهم بود.
- نمیتوانم هیچ چیز را درست انجام دهم.
- مردم هرگز تغییر نمیکنند.
- دلیلی برای امیدواری به آینده وجود ندارد.
- زندگی باید راحتتر از این باشد.
- زندگی باید عادلانه باشد.
- بدیهای زندگی همیشه بیشتر از خوبیهای آن است.
- تمام زندگی یک فریب است، چیزی تحت عنوان شادی، عشق یا موفقیت وجود ندارد.
- هیچ فرد قابل اعتمادی وجود ندارد و همه نقاب به چهره دارند.
- سرنوشت من، از پیش تعیین شده و من هرگز قادر به تغییر آن نخواهم بود.
- باید و نبایدها بسیار قطعی هستند و من نمیتوانم آنها را تغییر دهم.
- من آنچه هستم، باقی میمانم و هیچ چیز نمیتواند مرا تغییر دهد.
- در گذشته با من بدرفتاری شده است پس چرا بایستی انتظار چیزی متفاوت را در آینده، داشته باشم.
¨ برخی علل رایج در بروز بدبینی و منفیگرایی ما چیست؟
- در گذشته یک ضایعه عمده را تجربه کردهایم و تمامی احساسات آن مقطع را به زمان حال و آینه تعمیم میدهیم.
- شکستها و اتفاقات ناخوشایندی را در مدرسه، محلکار، خانواده، دانشگاه، روابط و ... تجربه کردهایم و خود را یک شکستخورده دائمی تصور میکنیم.
- همیشه توسط خانواده اصلی نادیده گرفته شدهایم و متقاعد شدهایم که برای بیان نظرتان ناگزیر به جنگ و دعوا هستیم.
- در گذشته گناهی مرتکب شدهایم و دائماً احساس تقصیر میکنیم.
- خواهان تغییر رفتار و عقاید خود نیستیم.
- لجوج هستیم و به باورهای خود چسبیدهایم.
- هرگز حاضر نیستیم راهحلهای خوشبینانه افراد را نسبت به زندگی قبول کنیم.
- تنبل هستیم و حوصله کار و فعالیت و صرف انرژی برای تغییر را نداریم.
- دوست داریم مرکز توجه باشیم.
- هرگز مورد قبول و تاثیر افرادی که در زندگیمان مهم هستند نبودهایم.
- مرتباً از خود بصورت منفی صحبت کرده و تصویر منفی ارائه دادهایم.
- به شدت در معرض انتقاد اطرافیان بودهایم.
- همیشه کسانی را که با ما در ارتباط بودهاند، ناآگاه و غیرمنطقی فرض کردهایم.
¨ برای غلبه بر بدبینی و منفیگرایی چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم؟
- به همراه خانواده، همکاران و دوستانمان، رفتارهایمان را تجزیه و تحلیل کنیم.
- بپذیریم که بدبینی و منفی بودن، رفتار سودمندی نیست.
- مراقب عکسالعملهایی که منفی بودن و بدبینی ما در دیگران برمیانگیزد، باشیم.
- تشخیص دهیم که چگونه این رفتار از فعل و انفعالات سالم ما دیگران ممانعت میکند.
- تفکر غیرمنطقی خود را تشخیص دهیم.
- نسبت به خطاهای گذشته خود، سختگیر و بیرحم نباشیم.
شما میتوانید با خودبازندگی بر روی رفتارها، احساسات، هیجانات و تفکرات، خودآگاهی زیادی از وضعیت موجود پیدا کرده و در مسیر خودآگاهی به سوالات زیر پاسخ گوئید:
۱) در طی روز کدامیک از رفتارهای من رفتاری منفیگرا بود؟
۲) این رفتار باعث شده چه احساس داشته باشم؟
۳) چه تفکر غیرمعقولی در پشت این رفتار وجود داشت؟
۴) رفتار من چه پیامدی را به همراه داشت؟
۵) عکسالعمل اطرافیان نسبت به رفتار من چه بود؟ (خانواده، همکاران، دوستان و ...)
۶) دلایل احتمالی رفتار من چه بود؟
۷) چه راههایی برای غلبه بر این رفتار منفی و بدبینانه وجود دارد؟ مدل جدید تفکر من چه میتواند باشد؟
پاسخ به هر یک از پرسشهای بالا دریچهای را برایتان میگشاید و آگاهی و تسلط شما را نسبت به وضعیت موجود بالاتر میبرد. توجه داشته باشید چنانچه مشخصات یک انسان منفیگرا را دارید، برای رفع آن به زمان احتیاج دارید، اگر موارد گفته شده، شما را به فکر فرو نبرده است گام نخست را که پذیرش واقعیت است، برداشتهاید. مطمئن باشید که با تلاش خود و همراهی یک روانشناس میتوانید عملکرد مثبتی داشته و از زندگی بیشتر لذت ببرید.
تمرکز
آیا شما هم از آن دسته افرادی هستید که زمان مطالعه با گوش دادن به درس، با کوچکترین صدایی حواستان پرت میشود و مدتی طول میکشد تا دوباره تمرکز پیدا کنید.
آیا تا به حال به عواملی که باعث عدم تمرکزتان میشود توجه کردهاید؟ یا فقط از این مسئله رنج میبرید و با آن دست به گریبان هستید؟
منظور از تمرکز حواس، فکر کردن فقط به یک موضوع نیست. "تمرکز حواس یعنی زمانی که شما مطالب مربوط به یک موضوع را نگهداری یا رد میکنید تا بتوانید اصل موضوع را در ذهنتان حفظ کنید."
R عوامل عدم تمرکز
عواملی که باعث عدم تمرکز میشوند به سه دسته تقسیم میشوند:
الف) عوامل جسمانی: مواردی مانند گرسنگی، خستگی، بیخوابی، سردرد، بیماری و ...
ب) عوامل محیطی: هوای گرم یا سرد، نور کم، سروصدا، صدای یکنواخت استاد، زمان تدریس و همینطور زمان مطالعه (بعد از خوردن غدای سنگین)
ج) عوامل روانی: مثل درگیریهای ذهنی، اضطراب، عادت نداشتن به مطالعه، نفهمیدن درس یا ضعیف بودن در آن، علاقه به موضوع و مبحث مدنظر و ... عوامل ذکر شده همگی باید بررسی و کنترل شوند.
اگر با وجود حذف عوامل برهمزننده تمرکز باز هم دچار حواسپرتی میشوید تکنیکهای زیر میتوانند برای شما مفید باشند:
۱- یک راه خوب جهت تمرکز، از قبل خواندن درس است.
قبل از کلاس به آخرین یادداشتهای مربوط به درس نگاه کنید و یک دقیقه درباره آنچه استاد یا معلم قرار است درس بدهد فکر کنید.
اگر مطالب درسی طبق جزوه یا کتاب شما باشد، زیرچشمی کتاب را نگاه کنید و ببینید تیتر بخش بعدی چیست، وقتی درس شروع میشود (در حین مکث استاد یا معلم) بگذارید مغزتان به سرعت جلو برود تا قسمت بعدی را پیشبینی کنید. هوشیار باشید و مطالب را در مغزتان پیگیری کنید.
راه دیگر برای شروع تمرکز نگاه کردن به رئوس مطالب درس است. وقتی شما درس را میشنوید، کلمات وارد حافظه کوتاهمدت میشود، جائیکه کلمات باید به سرعت تبدیل به مفاهیم شوند، با دقت گوش دادن، این مرحله را به حرکت (جنبش) تبدیل میکند. اگر کلمات استاد، ضمن دقیق گوش دادن به مفاهیم تبدیل نشود از حافظه کوتاهمدت خارج میشوند.
۲- هنگام خواندن برای بدست آوردن و نگه داشتن تمرکز حواس با خود صحبت کنید.
مطمئنترین راه برای بدست آوردن و نگه داشتن تمرکز حواس هنگام خواندن، یک گفتگوی جانانه با نویسنده است. معمولاً گفتگو شامل سوالات عمومی و اختصاصی و همچنین یک سری از نقطه نظرات خودتان میباشد، کر یا بیصدا و با صدایی رسا انجام میشود. در مدت این مکالمه شما شخصاً مشغول یاد گرفتن هستید.
بعدها این گفتگو هوشیاری و تمرکز حواس شما را پرورش داده و قدرت درک شما را افزایش میدهد. خواندن کتاب درسی با این روش نه تنها لذتبخش، بلکه نتیجهبخشتر نیز میباشد. این اولین گام در خواندن کتاب درسی است.
۳- دیدگاه مثبت داشته باشید.
سعی کنید مطالعه را فرصتی برای یادگیری تلقی کنید و نه کار ناخوشایندی که باید انجام شود. شما ممکن است مقدار زیادی از وقت خود را برای مطالعه در اتاقتان به سر برید. (از اتاق برای خود زندان نسازید) و اتاق خود را به عنوان یک جایگاه مقدس (پناهگاه) در نظر بگیرید. شما همیشه برای تفریح کردن آزاد هستید.
۴- سر و صداهای اطراف را نادیده بگیرید.
همیشه در اطراف شما سر و صداهایی خواهد بود. اگر میتوانید از آشفتگیها جلوگیری کنید. اما بهترین کار نادیده گرفتن سر و صداهایی است که نمیتوانید از آن جلوگیری کنید. با این حال اجازه ندهید که ناراحت شوید. واکنش منفی شما به سر و صدا به مراتب بیش از خود سر و صدا، روی تمرکز حواس شما تاثیر مخرب دارد.
۵- از تکنیک عنکبوت استفاده کنید.
آیا تاکنون رفتار یک عنکبوت را هنگام ارتعاش تارهایش دیدهاید؟ اگر شما به یک شیء تار عنکبوت را بلرزانید و ارتعاش ایجاد کنید، عنکبوت ابتدا با تکانی رسیدگی میکند و وقتی میفهمد که هیچ حشرهای در تار نیست دیگر به ارتعاشات توجه نمیکند، دفعه بعد که شما در کتابخانه درس میخوانید و در باز است نگاه نکنید. حس کنجکاویتان را کنترل کنید. اگر بتوانید دقایق اول بر بیتوجهی ادامه دهید حواس شما دیگر به سر و صداها توجه نمیکند، زیرا نگاه کردن در لحظههای اول باعث برهم زدن تمرکز حواس شما میشود. اما بزودی مثل عنکبوت یاد خواهید گرفت که این آشفتگیهای بیرونی را نادیده بگیرید.
۶- از اصل «جا نداریم» استفاده کنید.
تصور کنید که ذهن شما کاملاً با افکاری در مورد مطلبی که جلوی شما موجود است پر شده است. پس مغز شما جایی برای افکار فرعی نخواهد داشت و آن افکار دور خواهد شد.
۷- از تکنیک علامتگذاری استفاده کنید.
یک کاغذ نزدیک کتاب بگذارید، وقتی تمرکز حواس شما به هم میخورد، یک علامت روی صفحه بکشید، این کار صرفاً به شما یادآوری خواهد کرد که به سر کارتان برگردید. افرادی که برای اولین بار این سیستم را امتحان کردند در ابتدای کار حدود بیست علامت در هر صفحه کشیده بودند، بعد از یک یا دو هفته فقط یک یا دو علامت در هر صفحه یادداشت کرده بودند.
۸- به قدرت اراده اعتماد نکنید.
قدرت اراده به تنهائی موجب تمرکز حواس نمیشود، هر جا که شما به خودتان یادآوری میکنید که من باید اراده کنم که تمرکز داشته باشم تمرکز خود را از دست میدهید. تمرکز فقط زمانی وجود دارد که شما در مورد آن فکر نکنید، به محض اینکه در مورد تمرکز حواس فکر کنید آنرا از دست خواهید داد.
۹- مطمئن باشید همه چیز دارید.
قبل از اینکه بنشینید و مطالعه را شروع کنید مطمئن شوید که همه وسایلی که نیاز دارید موجود است.