دکتر غلامرضا کرمی

بیماری های اعصاب و روان و درمانهای مربوطه

دکتر غلامرضا کرمی

بیماری های اعصاب و روان و درمانهای مربوطه

پیوندهای روزانه
۱۰
بهمن

آیا شناخت درمانی بدون تغییر دادن احساس منجر به تغییرات ذهنی میشود؟

خیر.

هدف شناخت درمانی تبدیل احساسات شما و درک و تصوری استکه از خود و زندگیتان دارید.

توجیه و یا بهانه تراشی های روشنفکرانه بخشی از شناخت درمانی نیست.

هدف درمان ایجاد شادی و خوشبختی واقعی است.

  • غلامرضا کرمی
۰۹
بهمن

ده خطای شناختی شایع

-تفکر هیچ یا همه چیز

-تعمیم مبالغه آمیز

-فیلتر ذهنی

-بی توجهی به امر مثبت

-نتیجه گیری شتابزده

-درشت نمایی

-استدلال احساسی

-باید ها

- برچسب زدن

- شخصی سازی و سرزنش

  • غلامرضا کرمی
۰۹
بهمن

اگر میخواهید از روحیه بد نجات یابید،باید قبل از هر چیز بدانید هر احساس منفی ،ناشی ازاندیشه منفی بخصوصی است.

  • غلامرضا کرمی
۰۹
بهمن

اگر میخواهید احساس بهتری داشته باشید باید بدانید و درک کنید که بجای حوادث بیرونی ،افکار و طرز تلقی شما هستند که احساسات شما را بوجود می آورد.

میتوانید اندیشه ، احساس و رفتار خود را تغییر دهید.

این اصل ساده شما را در تغییر زندگی خود یاری میدهد.

  • غلامرضا کرمی
۰۸
بهمن

الف)درمان با تحریک الکتریکی مغز یا ECT چیست؟

درمان با ایجاد تحریک الکتریکی مغز یا همان چیزی که بین مردم به شوک معروف است،روش درمانی موثر و مطمئنی برای مقابله با برخی اختلالات روانپزشکی است. در این روش با استفاده از یک تحریک الکتریکی مختصر در مغز بیمار تشنج کوتاه مدتی ایجاد میشود که بدلیل تجویز داروهای بیهوشی حرکات لرزشی شدیدی که معمولا در صرع وجود دارد،پدید نخواهد آمد.

ب)موارد تجویز تحریک الکتریکی مغز کدام است؟

شایعترین مشکل روانپزشکی که در آن از شوک استفاده میشود ، افسردگیهای شدید است. این درمان در مواردی که بیمار بسیار پرخاشگر و یا مبتلا به رفتارهای غیر قابل کنترل باشد نیز بکار برده میشود. بر اساس آمار 50 تا 80 درصد کسانیکه تحت درمان شوک قرار میگیرند ، بهبود می یابند.

در مواردیکه بیماران به درمان های داروئی یا رواندرمانی پاسخ مناسبی نمی دهند و یا نمیتوانند عوارض داروها را تحمل کنند و نیز در کسانیکه سلامتی آنها و اطرافیان در خطر باشد که بایستی هر چه سریعتر از حالت بیماری خارج شوند، از شوک استفاده میشود.

ج) مراحل آماده سازی قبل از انجام شوک چیست؟

1)بیمار توسط روانپزشک معالج به واحد شوک معرفی میشود.

2)برای بیمار پرونده بیمارستانی تشکیل داده میشود.

3)بیمار توسط روانپزشک واحد شوک مورد مصاحبه قرار میگیرد تا ضمن تائید نهائی برای انجام شوک ،آماده سازی روانی بیمار نیز ضورت پذیرد و از بیمار و سرپرست وی رضایت نامه اخذ گردد.

4)بیمار توسط متخصص بیهوشی ویزیت میگردد تا امکان بیهوشی تعیین گردد.

د)شوک چگونه انجام میشود؟

این روش درمانی توسط یک تیم متخصص زوانپزشکی،متخصص بیهوشی و پرستاران صورت میپذیرد.

قبل از انجام شوک بیمار توسط داروهای بیهوشی به خواب خواهد رفت و در ضمن با دادن داروهای شل کننده عضلات برای مدت کوتاهی که در بیهوشی بسر میبرد کاملا بی حرکت خواهد شد.سپس روانپزشک توسط دستگاه شوک الکتریکی ، شوک کوتاه مدتی برای 20 تا 30 ثانیه در مغز وی ایجاد میکند. ضربان قلب و تنفس بیمار در حین عمل توسط متخصص بیهوشی کنترل میشود.

بیمار پس از 15 تا 30 دقیقه به هوش آمده ولی مقداری گیج و منگ خواهد بود و به همین دلیل وی برای ترخیص شدن نیاز به کمک یک فرد بزرگسال مطمئن دارد.

ه)چه تعداد شوک الکتریکی لازم است؟

شوک الکتریکی بصورت یک دوره درمانی انجام میشود که تعداد کلی شوکهای مورد نیاز برای بهبودی از بیماری تا بیمار دیگر متفاوت است.

جلسات شوک معمولا یک روز درمیان انجام میشود.

و)عوارض جانبی شوک الکتریکی چیست؟

شوک مانند هر درمان دیگری عوارض جانبی دارد که گذرا هستند مثل حالت گیجی ،سردرد ،تهوع که تا یکی دو ساعت پس از شوک از بین خواهد رفت.

عارضه طولانی مدت تر این درمان فراموشی است بطوری که فرد به زحمت میتواند اطلاعات تازه را به ذهن  بسپارد، ویا اینکه اطلاعات قبلی را بخاطر آورد .البته باید تاکید کرد این مشکلات پس از اتمام جلسات شوک طی چندین هفته برطرف میشود.

  • غلامرضا کرمی
۲۳
مرداد

علت احساس منفی شما این است که گمان و احساس خود را عین واقعیت میدانید، اما اغلب افکار منفی که مسبب احساس ناخوشایند شما هستند، غیر واقع بینانه، مخدوش و ناشی از خطای شناختی هستند.

یکی از خصوصیات روحیه بد این است که اغلب اوقات خود را فریب میدهیم و به خود چیزهایی را نسبت میدهیم که اصولا وجود خارجی ندارند و ناراحت میشویم، بدون آنکه حتی گمان کنیم که واقعا بیچاره و درمانده نیستیم.

مهم ترین خطاهای شناختی که مسبب روحیات منفی هستند :

1- تفکر همه یا هیچ : همه چیز را سفید و در غیر این صورت سیاه میبینید. هر چیز کمتر از کامل، شکست بی چون و چرا است.

2- تعمیم مبالغه آمیز : هر حادثه منفی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی میدانید.

3- فیلتر ذهنی : تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیت ها را تار میبینید.

4- بی توجهی به امر مثبت : بی ارزش شمردن تجربه های مثبت.

5- نتیجه گیری شتابزده : بی آنکه زمینه محکمی وجود داشته باشد نتیجه گیری شتابزده میکنید که شامل ذهن خوانی و پیش گویی میشود.

6- درشت نمایی : درشت نمایی شدت اشتباهات و اهمیت مسایل.

7- استدلال احساسی : فرض را بر این میگذارید که احساسات منفی شما لزوما منعکس کننده واقعیت ها هستند.

8- باید ها : انتظار دارید اوضاع انطور که شما میخواهید پیش برود.

9- برچسب زدن : مانند اینکه خود را به سبب شکست در یکی از فعالیت هایتان شکست خورده بنامید و یا دوستتان را به خاطر بیان نظر مخالفش با شما متکبر بنامید.

10- شخصی سازی و سرزنش : خود را بی جهت مسئول حادثه ای قلمداد میکنید که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشته اید.

با این حال توجه داشته باشید که در بسیاری از مواقع، افکار منفی سالم و به جا هستند. مهم این است که بتوان افکار منفی سالم را از ناسالم تشخیص داد و اینکه چگونه با موقعیت های به واقع منفی برخورد واقع بینانه داشت.

منبع : برنز، دیوید، (1383)، از حال بد به حال خوب،مهدی قراچه داغی، نشر آسیم، تهران

نوشته شده توسط : مریم کرمی (روانشناس بالینی)

  • غلامرضا کرمی
۱۹
تیر

خیلی ها معتقدند که روحیه بد آنها ناشی از عوامل خارج از کنترل آنهاست.

برخی روحیه بد خود را به حوادث طبیعی، موقعیت شیمیایی بدن و تضادها و اختلافات گذشته نسبت میدهند، البته بدون شک این موارد روی ما تاثیر میگذارند اما این نظریه پردازی ها مبتنی بر این باور است که احساسات ما به دور از کنترل ما هستند.

اگر بگویید نمیتوانم احساسم را تغییر بدهم، قربانی ناراحتی های خود میشوید.

خود را فریب میدهید زیرا واقعیت این است که میتوانید احساس خود را تغییر دهید.

اگر میخواهید احساس بهتری داشته باشید باید بدانید و درک کنید که به جای حوادث بیرونی، افکار و طرز تلقی های شما هستند که احساسات شما را به وجود می‌آورند.

بنابراین برای تغییر احساستان، افکار و طرز تلقی شما از موقعیت ها باید تغییر کند.

در برخورد با یک موقعیت مشابه افراد ممکن است واکنش های متفاوتی انجام دهند و این واکنش متفاوت افراد مختلف مربوط به طرز فکر متفاوت هر کدام از آن ها از یک موقعیت یکسان است.

بنابراین افکار، روحیات و احساس شما را شکل میدهند. در اصل پیامی که در برخورد با موقعیت ها به خودتان میدهید روی احساستان تاثیر زیادی دارد و از همه این ها مهم تر با تغییر افکار خود میتوانید احساستان را تغییر دهید.

البته انجام اینکار همیشه آسان نیست و به تلاش و تمرین زیاد احتیاج دارد.

این روش شناخت درمانی نام دارد که با کمک آن میتوانید طرز فکر و شناخت خود را تغییر دهید و در نهایت احساس خود را تغییر دهید.

اگر میخواهید از روحیه بد نجات یابید، باید قبل از هر چیز بدانید که هر احساس منفی، ناشی از اندیشه منفی است.

نوشته شده توسط : مریم کرمی (روانشناس بالینی)

منبع : برنز، دیوید، (1383)، از حال بد به حال خوب،مهدی قراچه داغی، نشر آسیم، تهران

  • غلامرضا کرمی
۲۹
خرداد

به نظر من یکی از مهارت های مهمی که انسان ها در روابط با یکدیگر باید کسب کنند توانایی درک کردن طرف مقابل است.

یعنی سعی کنیم خودمان را به جای طرف مقابل فرض کنیم و سعی کنیم شرایط را از دید او ببینیم در این صورت است که میتوانیم بدون قضاوت نادرست صرفا شرایط طرف مقابل را درک کنیم.

در واقع یکی از بزرگترین موانع در جهت ابراز صحیح هیجاناتمان، ترس از قضاوت دیگران درباره شرایط به وجود آمده است.

عدم ابراز هیجانات میتواند باعث شود که ما از هیجانات منفی لبریز شویم و در مکان و زمان نادرستی آنها را تخلیه کنیم.

برای بهتر فهمیدن موضوع کافی است به لحظاتی فکر کنید که دوستی در حال بازگو کردن اتفاق ناخوشاندی بوده که برای او افتاده است، در حین گفتگو چند بار به او تذکر دادید که اگر فلان کار را میکردی بهتر بود و یا این واکنشی که انجام دادی درست نبوده است؟

اگر این کار را انجام داده اید در واقع شما به جای درک کردن او سعی در قضاوت کردن و یا راهنمایی او را داشته اید درصورتی که وقتی فردی لبریز از هیجانات ناخوشایند است بیشتر احتیاج به درک شدن دارد تا راهنمایی شدن.

در واقع افراد بعد از رها شدن از هیجانات منفی خودشان میتوانند راه حل های مناسبی برای مساله پیدا کنند.

بنابراین کار به ظاهر ساده ای مثل درک کردن میتوانند دیگران را در حل مسائل و رفع هیجانات منفیشان یاری دهد.

برای درک کردن افراد تنها کافیست هنگام بازگو کردن شرایط سخت به حرف های او گوش کنید و سعی نکنید رفتار او را قضاوت کنید، به او بگویید که متوجه میشوید چه شرایط سختی را گذرانده است و حتما برای او ناراحت کننده بوده است.

شما کسی را درک نخواهید کرد مگر اینکه یک مایل با کفش های او راه بروید. (هارپر لی)

اگر سعی کنیم دنیا را از چشمان طرف مقابلمان ببینیم مانند این است که با کفش های او راه رفته ایم.

نوشته شده توسط : مریم کرمی (روانشناس بالینی)

  • غلامرضا کرمی